محل تبلیغات شما



فلاسفه قديم قوه فاهمه رو در کنار قوه عاقله مي گذاشتند . يعني انسان که توانايي تعقل دارد در بسياري از موارد به صورت غير ارادي کارهايي را انجام مي دهد که عقل در آنها دخالتي ندارد يعني تحليل عقلي وجود ندارد ، در واقع اين قوه فاهمه اوست که کمک مي کند به گونه اي درست رفتار کند. درست مانند رانندگي خودرو که بدون هيچ تعقل عميقي شما دنده و کلاچ را عوض مي کني و به درستي رانندگي ميکني و هنگامي که کودکي بياد جلوي ماشين بدون اينکه تفکري رخ دهد ترمز ميگيري .
در خیال خود زندگی را بازی می کنیم. میدانی برای خودمان ساخته ایم و درون آن, اجزاء زندگیمان را چیده ایم و بازی می کنیم. تو دنیای خود را در محیط کارت با کشمکشهای تو خالی پر کرده ای و من دنیایم را با دویدن در بازار پول و اقتصاد و دیگری را با چهره ای بر افروخته و رگ گردن بیرون زده, در دفاع از کسانی که سالهاست مرده اند, زندگی می کند. تلاشی عبث و تو خالی بدون اینکه انتهایی داشته باشد. بدون اینکه رستگاری یا عاقبت بخیری داشته باشد.
بعد از اين سوالها و پاسخ ها, چيز ديگري فکر بشر رو به خودش جلب ميکنه و اونم هم مفاهيمي که در ذهن انسان وجود داره ولي مصداق خارجي نداره.تا وقتي يک تکه سنگ جلوي خودت مي بيني و نام آن را سنگ مي گذاري مساله ساده است اما گاهي ما چيزهايي در ذهنمان داريم که مصداق خارجي ندارد. مثلا منها, بعلاوه, اعداد, و همه مفاهيم رياضي و هندسه. اينها مفاهيمي واقعي هستند که در ذهن ما وجود دارد ولي در خارج از ذهن آنها را نمي توان به کسي نشان داد.
اين سوالي بود که تالس کرد و شرايط فکري و سطح آگاهي انسان هم به سطحي رسيده بود که به دنبال پاسخ آن بروند. يکي گفت سوال خوبي است اما پاسخ نمي تواند آب باشد. چون در بسياري از چيزها آب وجود ندارد مثل آتش . اما اينکه تالس قصد داشت همه چيزهاي موجود را به يک چيز واحد برساند براي همه خوش آيند بود. بعدي پاسخ داد بايد يک ماده نامتعيين و نامشخص اصل همه موجودات عالم باشد. چيزي که نه آب باشد نه هوا نه خاک و نه آتش و در عين حال همه آنها باشد.
چشات رو ببند. فکر کن بر گردی به هزار سال پیش. اکثر مردم دارن در باره خدا و گناهانی که ممکنه اونا رو به جهمنم ببره حرف می زنن. برو به دو هزار سال پیش، هنوز مسیحیت معنای دقیقی نداره و تلفیقی است از خدایان و خدای واحد. برو به سه هزار سال پیش، بیشتر مردم به اسطوره ها اعتقاد دارن ، زله که میشه فکر میکنن یه موجود گنده داره زمینو ت میده، خورشید رو فکر می کنن یکی از اینور داره میکشه اونور. دریاها که طوفانی می شده فکر می کردن یکی عصبانی شده.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

راه سلامتی