در خیال خود زندگی را بازی می کنیم. میدانی برای خودمان ساخته ایم و درون آن, اجزاء زندگیمان را چیده ایم و بازی می کنیم. تو دنیای خود را در محیط کارت با کشمکشهای تو خالی پر کرده ای و من دنیایم را با دویدن در بازار پول و اقتصاد و دیگری را با چهره ای بر افروخته و رگ گردن بیرون زده, در دفاع از کسانی که سالهاست مرده اند, زندگی می کند. تلاشی عبث و تو خالی بدون اینکه انتهایی داشته باشد. بدون اینکه رستگاری یا عاقبت بخیری داشته باشد. فاهمه و ناخودآگاه
ميدان يازي با توژ خيالي
فلسفه به زیان ساده 3
تو ,اینکه ,خالی ,ای ,ایم ,داشته ,را با ,داشته باشد ,بدون اینکه ,تو خالی ,می کنیم
اشتراک گذاری در تلگرام
تبلیغات
درباره این سایت